گذر از مرز انسانیت و پایان بی گناهی

“We did everything adults would do. What went wrong?”

“ما هرچیزی که بزرگ‌ترها انجام می‌دهند را انجام دادیم، کجای کار اشتباه بود؟”

توضیحات کتاب سالار مگسها (Lord of The Flies)

کتاب سالار مگسها (Lord of The Flies) از جمله آثار برجسته‌ی کلاسیک جهان است که ویلیام گلدینگ در آن شور و هیجان یک قصه‌ی تمثیلی را توصیف می‌کند.

داستان روایت گروهی پسر بچه‌ی مدرسه‌ای انگلستانی است که در طی جنگی هسته‌ای و خانمان سوز عازم منطقه‌ای امن می‌شوند ولی سقوط ناگهانی هواپیمایی که سرنشین آن بودند آنان را ملزم به اقامت در جزیره‌ای استوایی می‌سازد. در آغاز همه‌ چیز به خوبی پیش می‌رود، اما با گذشت زمان، بی قانونی و هرج و مرج بر شرایط چیره می‌شود و پسربچه‌ها تنها به فکر برطرف کردن نیازهای اولیه‌ی خود هستند تا جایی که زندگی بدوی باز می‌گردند. به مرور این آشوب بر شرایط چیره شده و معصومیت کودکانه و دوستی و صمیمیت جای خود را به تلاش برای زنده ماندن و سلطه‌جویی می‌دهد.

درنهایت این درگیری و کشمکش‌ها باعث بروز فاجعه می‌شود. کتاب سالار مگسها روایتگر چگونگی از بین رفتن انسانیت در ادم‌ها و تثبیت خشونت در نهاد آدمی است. در کتاب سالار مگسها مرز باریک بین اخلاقیات و بی‌اخلاقی به خوبی  تصویر می‌شود. این مرز آن چنان باریک است که خواننده که در ابتدا خود را در بین کودکانی معصوم تصور می‌کند به ناگاه با روایتی مواجه می‌شود که پایانی بر بی‌گناهی و آغازی بر تاریکی قلب انسان‌هاست.

“The thing is – fear can’t hurt you any more than a dream.”

“مسئله این است که ترس بیش از رویا به تو آسیب نمی‌زند.”

بخشی از کتاب

امواج در ساحل فرو می‌نشستند و تنها نوار باریکی میان آب و سطح بلند سفیدی بود که در مجاورت محدوده‌ی پلکانی نخلستان قرار داشت. رالف مسیرِ نوار ساحلی را پیش رفت چون نیاز به فکر کردن داشت و این تنها مسیری بود که لازم نبود وقت راه رفتن به قدم‌هایش دقت کند. همان‌طور که با سرعت کنار آب حرکت می‌کرد، ناگهان حیرت و شگفتی او را فرا گرفت. از این زندگی که تنها تنوع آن و بخش قابل‌توجهی از زمان بیداری صرف دقت در قدم برداشتن می‌شد، با تمام وجود احساس خستگی کرد. ایستاد، نوار ساحلی پیش رویش بود؛ خاطره‌ی اولین گردش اکتشافیِ پرهیجان به یادش آمد و ریشخندی زد، گویی که آن بخشی از کودکیِ شادتری بود. بعد برگشت و در حالی که خورشید به چهره‌اش می‌خورد، به سمت سکو راهی شد.

“The greatest ideas are the simplest.”

“بهترین ایده‌ها، ساده‌ترین ایده‌ها هستند”

کتب مرتبط

• Animal farm
• Hamlet یا هملت
• رمان The Black Book (کتاب سیاه)
• Crime and Punishment